خیال......


نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم

نه فقط از تو اگر دل بكنم می میرم

 

                          سایه ات نیز بیفتد به تنم می میرم

 

بین جان من و پیراهن من فرق نیست

 

                                 بـرق چشمان تو از دور مرا می گیرد

 

من اگر دسـت به زلفت بزنم می میرم   

 

                       بازی ماهی و گربه است نظر بازی ما

مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم  

                       

                          بیش از این دور شوی از بدنم می میرم

رنگین کمان ....

باران که می گیرد

از تن گل ها
 

بوی پیرهنت می آید
 

و رنگین کمان
 

همه را از آنِ خود می داند...
 

اشک ...

نغمه سرا (5)

بی حس شده ام از درد !

از بغــض !

فقط گاهـی …

خـط ِ اشکی …میسـوزانـد صـورتـم را.

خدایا ؟؟؟/

نغمه سرا (7)

 

خدایا …

یک امروز را مهمان من باش …

به یک فنجان قهوه تلخ …

دلت نمیخواهد طعم دنیایت را بچشی ؟؟

کاش ...

نغمه سرا (9)

 

کاش میدونستی …
اونی که نشسته …
همیشه خسته نیست !
شاید جایی برای رفتن نداره …!!!

تنهایی ....

نغه سرا

از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن …
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا …
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد.

باران ...

 صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد

.
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
.
باز هم 
خاطراتم زنده شد
.
"من و تو به 
یاد باران

یا شاید
به یاد تو ،من و باران"
.
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی
چه در کنارش باشی
.
.
.
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

چشمات ...

برای تو ...

 

گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند
.
.
.
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
.
.
.
کاش می شد زندگی را هم عوض کرد
٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود
.
.
.
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،
تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،
وقـتـی
قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد
.
.
.
صداقت؟…. یادش گرامى
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد
مرام؟….. قطعه ی شهدا
عشق؟ ….. از دم قسط
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟
.
.
.
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!
.

.
.
هوایت دستان سنگینی داشت، وقتی به سرم زد فهمیدم!
.
.
.
دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟
.
.
.
گـاهــی نمـی دانــی
از دسـت داده ای ..
یـــا
از دسـت رفـــتـه ای
.
.
.
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ !
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺲ ِ ﺫﻫﻦ ِ ﺗﻮ ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺁﺩﻡﻫﺎ “ﺗﻤﺎﻡ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ …!
.
.
.
تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند
.
.
.
گاهــــــــــــــی دِلـــــــم
تفــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــواد
مثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تـــــــــــــــــو !
.در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ
ترجیح میدهم چوپان باشم
همدیگر را بدرید
من نی میزنم
♪♪
.
.
.
چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از 
 گـفـتـــــن
ولــی ….. در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد
.
.
.
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت
.
.
.
اینجا جاییست که . . .
عشقبازی نمی کنند با هم . . .
با هم با عشق بازی میکنند . . . !
.
.
.
اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده! ولی خسته شدم
.
.
.
کسی که نگاهت را نمی فهمد
توضیح های طولانی ات را هم نخواهد فهمید….
.
.
.
به سلامتی اونایی که هزارتا خاطــــــــــــــــرخواه دارن
ولی دلشون گیرِ یه بــــــــــــــــــــــــی معرفته !
.
.
.
هم قــــــــــد شدیم
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم
.
.
.
پست ترین آدما کسایی هستن که
به دست گذاشتن رو نقطه ضعف دیگران بگن شوخی … !
.
.
.
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
.
.
.
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده !
.
.
.
اگر روزی عاشق شدی
قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!
.
.
.
کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام
یه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم
مشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !
.
.
.
گــــفته باشــــم !.!.!
مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛
تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
.
.
.
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست
.
.
.
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل دردو دل با غریبه های مجازی
نسل غیرت رو خواهر,روشنفکری رو دختر همسایه
نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان
نسل عکسهای برهـ ـنه بازیگران
نسل جمله های کوروش و شریعتی
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس
نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش
نسل تنهایی
,
نسل سوخته
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود

عاشقانه ...

”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه …
پـــُـر از تـهـوع …
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی …
حـس نـمی کنـی …
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم …
.
.
.
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
.
.
.
زندگــــــــــــی ِ من …
قصهء رقـــــاصـــه ایست …
که شباهنگام …
در غلظت ِ مه آلود ِ بندری …
پا برهنـــــــــه ….
فلامینـــــکو می رقصد…
.
.
.
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
.
.
.
بعضی حرف ها را نباید زد
بعضی حرف ها را نباید خورد
بیچاره دل چه می کشد میان این زد و خورد !
.
.
.
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم !
خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
.

 

.
.
گاهی یه جور غمی تو دلته که هرچی می گردی دلیلشو پیدا نمیکنی !
این جور غم ها بیشتر از ناراحتی ، آدمو کلافه می کنه !
.
.
.
غمگینم …
وقتی همه ی جفت ها تنهاییَم را به رخم میکشند ،
حتی جوراب هایم …
.
.
.
گفتی بازی برد و باخت دارد …
ولی زبانم بند آمد بگویم که من بازی نکردم ؛ من با تو زندگی کردم !
.
.
.
دوست دارم برم جایی که :
نه آسمونش
نه صدای مردمونش
نه غمش
نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست !
.
.
.
همیشه یه نفر هست که باش درد دل کنی ؛
ولی وای به روزی که همون یه نفر بشه درد دلت !
.
.
.
بدبیاری مال وقتیه که بد ” بی یاری ” !
.
.
.
به حساب خیالبافی ام نگذار …
اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما …
.
.
.
چه قدر خوبه یه نفر باشه که وقتی بش فکر می کنی یادت بره اتاقت چه قدر سرده !
.
.

 

.
.
لبخند بد نیست ؛ خنده خوبه ؛
قهقهه عالیه ؛ حتی گریه هم خوبه و آرومت می کنه ؛
اما . . . . لعنت به بغض !
.
.
.
غمگینم مانندِ عکس اعلامیه ی ترحیم ، که لبخندش دیگران را می گریاند !
.
.
.
امــروز روز خــوبــی بــود!
هیــچ صفــری
اضــافــه نشــد،
بــه هــزار غمــی کــه داشتیــم . . .
.
.
.
غم ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍ ﺧﯿﺲ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ …
.
.
.
داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم …
از میان این همه “بود”
من در آرزوی یکی ام که ” نبود ”
.
.
.
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست … من هم هستم … اما “قسمت” نیست !
.
.
.
دوس دارم یه اطلاعیه پشتم بچسبونم و روش بنویسم :
“تا اطلاع ثانوی خسته ام”
.
.
.
من شکستن نمیدانم ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود ؛
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را …
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش !
.
.
.
خیلی خسته ام …
خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ، که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه …
.
.
.
تازه فهمیدم منم دروغ گویه خوبیم
دلم پر از غمه ! حالم اصلا خوب نیست
اما هرکی بهم میگه :امروز چه طوری؟
بهش لبخند میزنم میگم :خــــــــــــــوب …
.
.
.
این روز ها روح و روانم به شدت افسرده است !
غم دوریت از یک سو ، غم نداشتنت از سوی دیگر . . .
اما دلیل آشفتگیم فرای این ماجرا هاست !
ترس از دل دادگیت به دیگری مرا پریشان کرده !

 

 

.
.
جاده‌ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد
.
.
.
کــــاش بـرایــم کمـی حرفــــــــ مـی زدی!
ایـن روزهـا دلـــم صـدای تـــو را کـم دارد…
صــدای پـــای بهــــار شنیــده مـی شـــود امـا دل مـن بهـاری جـداگـانـه مـی خـواهد!
.
.
.
بــارانــی مــورب
در نیــمروزی آفتــابــی…
هیــچ اتفــاقی نیــفتــاده اســت
تنــها تــو رفتــه ای
امــا مــن
قســم مــی خــورم کــه ایــن بــاران
بــارانــی معــمولی نیســت
حتمــا جــایــی دور
دریــایــی را بــه بــاد داده انــد…
.
.
.
کــور بــودم کــاش،
تــا تــو نــزدیــک مــی‌آمــدی و
دستــم را مــی‌گــرفتــی!
نــه مثــل حــالا
کــه چشــم، تنهــا
جــای خــالــی‌ات را مــی‌بینــد . . .
.
.
.
خیلی بده احساس کنی مثل شمعی !
فقط وقتی برق رفت می آیند سراغت و بعد با یک فوت خاموشت میکنند …
.
.
.
برای قرصهایم لالایی می خوانم
تا به خواب روند و فراموش نکنند که،
خواب آورند نه یاد آور …
.
.
.
درد بزرگی است برای کسی که متوجه نبودنت نیست ، پَرپَر شوی …
.
.
.
چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن
و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی …
.
.

 

 

.
.
شکستن دل، … به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛
از بیرون همه‌ چیز رو به‌ راه است، اما ،
هر نفس،… درد ا‌ست که می‌کشی
و من … چه درد می کشم …
.
.
.
گاهی فقط بوی یک عطر ، یک تشابه اسم !
برای چند لحظه …
باعث میشه دقیقاً احساس کنی ،که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه …
.
.
.
خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند
تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد . . .
.
.
.
این که می نویسم
نامه نیست خیال است
کاش به انتهای سطرها که می رسم
تو لااقل خیال نباشی
بیایی!
.
.
.
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت : بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛ دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن
آنـچه اهـمـیـت دارد کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است که،
دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه . . .
 

باران و چتر ...

كـــنــــار تو در بــــاران قدم مي زنم

 "چــتــر" براي چه؟

 ــــــــــخيال كه خيس نمي شودـــــــــــــــ

تنهایم ...

 

کاش می فهمیدی

 برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛

برعکس …

برای این که میخواهمت ؛ تنهایم …!!!

مسافر ...

میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده

اشــک که از آب زلال تره

 پس چرا مسافر من برنمی گرده


برام بخند ...

 

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...

غصه هایت برای من ...

همه بغضها و اشكهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...

صدای همیشه خوب بودنت را

دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم

کاش واسم یبار دیگه میخندیدی ...

اش نخورده ...

 

 

نه ساکتم ونه لبهایم سوخته است

تنـــهـــا

تمام بدنــم

تـــــاول زده از
آش نــخــورده....

...

 

درد دارد یک نفرتمام زندگیت

شود ولی در هیچ جای

زندگیت حضورنداشته باشد...

.

.

.

آدم هـا می آینـد….
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد …
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود
کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری ،
در حالـی کـه زنــده ای …

.

.

.

دیگر صاف راه نمیروم….

مهم نیست بگویند : سالم نیستم!

مهم این است

کـــــــــــــــــــــــــه….

تـــــو میدانی

غـــــم نــبـودنــت

کمرم را خم کرد

 

دوست دارم ...

...

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛
“تمام” نمی شوند ….
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان”گـرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …
آخ که چقدر کم دارمت ….

نه اقایان ...

45dnbtcvo2c6m3piq0n.jpg

چگونه دست دلم را بگيرم ودر كنار

دلتنگيهايم قدم بزنم

در اين خيابان

كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست

...نه آقايان:

مسير من با شما يكي نيست

از سرعت خود نكاهيد

من آداب دلبري را نمي دانم

سهراب ...

 

ای سهـراب خانـه باشد طلبت...!

دل مـن سخــت گرفته ست...!

بگو:شــانه ی دوسـتـــ کجاسـت...؟!!




واژه ها ..

 

دستم به تو که نمیرسد حریف واژه ها میشوم....

هوس میکنم تمام کاغذهای سفید روی میز را

 از نام تو پرکنم....

تنگاتنگ بی هیچ فاصله ای!!!

از بس که خالی ام از تو....

از بس که تورا کم دارم...

آخرمگر کاغذ هم زندگی می شود...؟




کلاغ ...

 

دنبال کلاغی می گردم

 تا قارقارش را به فال نیک بگیرم

وقتی قاصدک ها همه لالند...



روزای بارونی ...

 

می شود باران ببارد؟

همین امشب!

قول می دهم فقط

قطره های پاکش را بغل کنم!

و بی هیچ اشکی

دستهایش را بگیرم

قول می دهم

فقط بویش را حس کنم!

اصلا اگر ببارد

فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم

قول می دهم برایش شعر نگویم

فقط… می شود؟

امشب…. ؟

خدایا

دلم به اندازه تمام روزهای بارانی تنگ است …



رفتگر رویاهایم ...

نغه سرا (5)

رویاهایم را میگذارم پشت در …

بیچاره رفتگر …

چه بار سنگینی دارد امشب.

نذر ...

نغه سرا (9)

 

نذر کرده ام صد دور تسبیح …

اهدنا الصراط المستقیم …

شاید وقتی مرا می بینی دیگر راهت را کج نکنی …

دلتنگی هایت ...

نغه سرا (4)

دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …

هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …

این جمع پر از تنهاییست .

عاشقانه هایی ...

نغه سرا (1)

واژه هایی که عاشقانه می شوند …

ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …

عاشقانه هایی که می نویسی جز او …

همه را به یاد عشقشان بیاندازد…

و تو …

همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …

جالبه ...

نمـے دونـَـم ؟ چــهِ رمـــزیه

 

   لامـَـصب بعضـــ-ـــیا بــه ِ آدم مـــیگـטּ "عــزیــزم"

انگار فحــــــش دادن ؛



ولے بعــــــضیا هــــــستـטּ بــﮧ آدم مـــــیگـטּ :


" دیــــ√ـوونـﮧ " ،


انگار دنــیا رو بـه آدم دادن ...

bench in foggy autumn park